تو همیشه جوانی
از قدرتت آگاهم و گویم که جوانی
من دانم و آئینه و خود نیز تو دانی
کی قدرت ادراک تو دارند جوانان؟
یا همچو تو دارند چنین شور بیانی
حتی ز جوانی که بود حسرت یک عمر
آنقدر که بیشی نتوان گفت همانی
با اینکه در این مرتبه مانند نداری
کانرا که هر آنکس نتواند تو توانی
آنقدر وفاداری و خوبی که قفس هم
گر در بگشاید تو گرفتار بمانی